آخر چی کار داری با آسمان آبی
بانوی من تو وقتی دریای غرق آبی
با موی لخت و تیره چشم خمار و خیره
تلفیقی از دو چیزی آبادی و خرابی
مثل شراب ها نه بانوی من تو در من
سرگیجه های بعد از نوشیدن شرابی
با موی لخت و تیره چشم خمار و خیره
تلفیقی از دو چیزی آبادی و خرابی
آن روزها چه بودی این روزها چه هستی
آن روزها درختی این روزها طنابی...
وقتی تَمــــآمِ فُحشهاے دُنيا رو نَصيبِش ميكنے
دُرُست زَمانيـــﮧ كــِـﮧ :
بيشتَر از هَميشِــﮧ دِلِت بَراش تَنگ شُـــده...
رمضان هم بگذرد
مـــــــــهم نیست
من سالهاست
روزه ی نــــــــدیدنـــــــت
را میگیرم...
ﻧﻤﯽﺩﺍﻧﻢ ﺍﺯ ﺩﻝﺗﻨﮕﯽ ﻋﺎﺷﻖﺗﺮﻡ
ﯾﺎ ﺍﺯ ﻋﺎﺷﻘﯽ
ﺩﻝﺗﻨﮓﺗﺮ !
ﻓﻘﻂ ﻣﯽﺩﺍﻧﻢ
ﺩﺭ ﺁﻏﻮﺵ ﻣﻨﯽ
ﺑﯽ ﺁﻥﮐﻪ ﺑﺎﺷﯽ
ﻭ ﺭﻓﺘﻪﺍﯼ
ﺑﯽ ﺁﻥﮐﻪ ﻧﺒﺎﺷﯽ ...
نان که بیشتر دوستشان داری
بیشتر دچار سوء تفاهم با توند
بی آنکه بخواهی و بدانی،
بیشتر می رنجانیشان
بیشتر می رنجانندت
بیشتر به یادشان هستی
ولی ...
کمتر عشق می گیری
کمتر عشق می گیرند !
چشم به هم می زنی و می بینی عزیزترین ها
با یک برداشت نادرست از هم
هر روز از هم دور و دور تر میشوند ...
غافل از اینکه بهترین روزهایشان
با قهر و دوری و نامهربانی می گذرد
درِ خانه ات به دریا باز می شد
و دریا ...
خانه ی من بود
یک بار به آب زدی و
عمری ست پِی ِتو میگردم ...
بــی شــک بــه هــیــچ صــراطــی مــستــقیــم نیــست
دلــــی کــه...
بیــتــاب نــوازش ســر انــگشــتــان
تــــوبــاشــد...
دلم خیلی واست تنگ شده مهشید
ایشالا خوشبخت ترین خانوم دنیا شی خانومی... ب حق این شبا
با همه قدر نشناسیم
دوباره قدر گرفتمو
قرآن به سر گرفتمو
با دست خالی اومدم
حالی به حالی اومدم
دوباره دیر رسیدمو
سالی به سالی اومدم
همیشه خسته اومدم
یه دلشکسته اومدم
طوفان به کشتی زده و
به گِل نشسته اومدم....
خدا ..خدا خدا
دوباره دستمو بگیر
این شبا خیلی مهمه خدایا خودت کمکمون کن توی راه راست و درست قرار بگیریم و ی اینده خوب بو زیبا برامون رغم بزن بدون درد و...
خدا یا عشقم رو خوشبخت کنب حق این ماه سلامتی رو ب همه مریضا بده و همه عاشقا ب هم برسن ب امید خدا
یا امام زمان...
بچه ها تو این شبا واسه منو عشقم هم دعا کنید التماس دعاااااا
حس عجیبیه
وقتی میفهمی عاشق شدی . .
همه چیز عوض شده . .
حتی خودت
وقتی میفهمی بهش دلبسته شدی
و دلت نمیخواد ازین دلبستگی دل بکنی
حس عجیبیه
. . .
وقتی دلت میخواد بخاطر هر کاری ازش اجازه بگیری . .
و از کوچیکترین کارهاش باخبر باشی
انقد روش حساس میشی و به تک تک کلمه هاش دقیق فکر میکنی
و بازخواستش میکنی . .
که هم خودت اذیت میشی هم خودش
حس عجیبیه
. . . .
وقتی با دو دقیقه دیر جواب دادنش تو دلت آشوب و نگرونی موج میزنه
. .
کسی غیرطبیعی بهش نگاه میکنه . .
غیرتی میشی و آتیش میگیری
روزی که میبینیش ..
دلت از خدا میخواد که زمان رو همونجا متوقف کنه
و وقتی مجبوری ازش خدافظی کنی خیلی زود دلت براش تنگ میشه . .
انگار سالهاست که ندیدیش
حس عجیبیه
. . . . .
وقتی نسبت به تموم وجودش حریصی و تمومش و مال خودت میدونی
خیلی عجیبه
وقتی حاضر نیستی این حس و با تموم دنیا عوض کنی
عاشقانه دوستدارم عشق زندگیم...